آموزش بازي سازي: روش‌هاي انتخاب رنگ مناسب

۱۶۷ بازديد

آموزش بازي سازي: روش‌هاي انتخاب رنگ مناسب

بد نيست به اين مسئله دقت كنيد كه صرف نظر از مديومي كه در آن در حال فعاليت هستيد، معمولا رنگ‌آميزي يك صحنه و اجزاي آن از اصول مشخصي پيروي مي‌كند. مثلا اين كه شما در حال رنگ‌ آميزي محيط يك بازي ويديويي هستيد معمولا به خودي خود اهميتي ندارد. شما مي‌توانيد همان صحنه را روي يك ديوار يا بوم نقاشي هم در نظر بگيريد ولي معمولا در تمامي اين حالت‌ها تركيب رنگ‌هايي كه براي تك‌تك عناصر آن صحنه انتخاب مي‌كنيد تفاوت خاصي نمي‌كند. دليل اين مسئله اين است كه مواردي همچون هارموني رنگ‌ها، توجه به عناصر پس‌زمينه و پيش‌زمينه و رعايت خوانايي محتوا از نكاتي هستند كه در وراي مديوم‌هاي هنري تعريف شده‌اند و رنگ‌آميزي هنر و علم جداگانه‌اي است كه يادگيري آن كاملا از مباحث طراحي و مثلا مدل‌سازي جدا است.

 

الگوهاي انتخاب رنگ

در يك شكل ساده براي رنگ‌آميزي يك صحنه بايد به چند نكته توجه كنيد. اولين نكته انتخاب يك تركيب مناسب از رنگ‌ها براي تم و اتمسفر كلي صحنه است. در اين نقطه روش‌هاي مختلف انتخاب رنگ‌ها و استفاده‌ي به جاي از آن‌ها مي‌تواند مفيد باشد. مثلا به عنوان نمونه به عكس زير نگاه كرده و براي خودتان حدس بزنيد كه از كدام روش‌ براي انتخاب رنگ‌هاي اصلي تشكيل‌ دهنده‌ي اين تصوير استفاده شده است.dark souls

رنگ‌هاي يكنواخت و نزديك به هم بيانگر استفاده از روش همجواري براي انتخاب رنگ‌ها است. اگر مقاله‌ي قبلي ما با عنوان مقدمه‌اي بر رنگ‌ شناسي را مطالعه كرده باشيد در آن جا ابزاري از شركت آدوبي را به شما معرفي كرديم كه در زمينه‌ي ساخت پالت رنگ مورد استفاده قرار مي‌گرفت. در يك آزمايش ساده و با استفاده از همان ابزار ما از روي عكس بالا به نتايج پايين دست پيدا كرديم.dark souls/colors

با در نظر گرفتن اين نكته كه معمولا دو رنگ سفيد و مشكي را معمولا جزو رنگ‌ها به حساب نمي‌آورند كاملا مشخص است كه روش انتخاب رنگ‌ها براي چنين صحنه‌هايي روش همجواري است. تنها نكته‌اي كه در اين بين بايد مورد توجه قرار بگيرد مبحث شدت رنگ‌ها يا همان انرژي آن‌ها است. مثلا در بازي همانند Dark Souls متناسب با مفاهيم نااميدي و تاريكي و ... ما به سطوح كم انرژي از رنگ‌ها احتياج داريم كه نزديكي رنگ‌هاي انتخاب شده به مركز دايره هم دقيقا همين مسئله را نشان مي‌دهد.

اما برخلاف نمونه‌ي بالا اگر ما بخواهيم يك بازي پر رنگ و لعاب و با رنگ‌هاي متنوع توليد كنيم، به نظر شما كدام روش‌هاي انتخاب رنگ مي‌تواند به درد ما بخورد؟  به عنوان نمونه به بازي Super Mario Odyssey و عكس زير دقت كنيد.

super mario odyssey

با اين كه در اين مرحله رنگ سرخ سياره مريخ كاملا واضح است اما همچنان تنوع رنگي بالايي درون عكس وجود دارد. اگر اين عكس را همانند مرتبه‌ي قبل مورد بررسي قرار دهيم به نتايج زير مي‌رسيم.

super matio odyssey/colors

از عكس بالا مشخص است كه روش استفاده شده در انتخاب رنگ‌ها، روش چند ضلعي و در اين جا سه‌ضلعي بوده است. البته با توجه به محدوديت انتخاب ۵ رنگي كه در اين ابزار وجود دارد نمي‌توانيم دقيقا ادعا كنيم كه ۵ رنگ پيشنهاد شده همان رنگ‌هاي تشكيل دهنده‌ي اتمسفر كلي تصوير هستند ولي همچنان الگوي به دست آمده قابل اعتماد است. هر گاه هدف شما به وجود آوردن محيط‌هاي رنگارنگ است، ملاك اصلي شما براي انتخاب بايد مغايرت يا همان كنتراست بين رنگ‌ها باشد كه روش انتخاب چند ضلعي بهترين روش براي چنين موضوعي است. رنگ‌هايي كه در نقاط راس چند ضلعي ما قرار مي‌گيرند داراي بيشترين كنتراست با يكديگر هستند و بسته به تعداد رنگي كه نياز داريد مي‌توانيد چند ضلعي خود را گسترش داده و مثلا از چهار يا پنج ضلعي انتخاب كنيد. البته هر چقدر تعداد رنگ‌هاي شما بيشتر شود ناگزير ميزان كنتراست تعدادي از آن‌ها با يكديگر كم مي‌شود و براي همين بهتر است سعي كنيد غالبا از سه يا حداكثر چهار ضلعي براي انتخاب رنگ‌هاي خود استفاده كنيد.

همچنين استفاده از تعداد رنگ بالا به هر جهت هارموني تصوير شما را به هم خواهد زد و منظره شما در ديد مخاطب زيبا جلوه نخواهد كرد. به جاي اين مسئله سعي كنيد با ايجاد تفاوت در سطوح انرژي و كم و زياد كردن روشنايي رنگ‌ها و استفاده از لايه‌بندي، دامنه‌ي استفاده از همان رنگ‌هاي محدود را بيشتر كنيد.

 

لايه‌بندي مناظر

در مرحله‌ي قبل معمولا شما رنگ‌هايي را بر اساس اتمسفر كلي بازي خود انتخاب مي‌كنيد. اما مانند هر بازي ديگري ما در يك صحنه صرفا ساختمان و در و ديوار نداريم و محيط ما ممكن است پر از كاراكترها و عناصر مختلف باشد و براي همين گاهي انتخاب رنگ‌ براي تمامي اين موارد در كنار هم بسيار مشكل مي‌شود. به خصوص زماني كه مي‌دانيم نمي‌توانيم براي هر عنصري رنگ جداگانه‌اي را در نظر بگيريم. راهكاري كه در اين زمينه وجود اين است كه شما منظره خود را به چند لايه‌ي مختلف تقسيم كرده و سعي كنيد بر اساس ايجاد تفاوت در سطوح انرژي رنگ‌ها ميان آن‌ها تفاوت ايجاد كنيد.

ori

مثلا همانند آنچه در تصوير بالا مشخص است، در بازي Ori and the Blind Forest حداقل سه لايه‌ي تصويري وجود دارد كه در نزديك‌ترين لايه به ما سبز تيره قرار دارد كه با حركت به سمت لايه‌ انتهايي اين سبز در طي دو مرحله به سمت روشن شدن تبديل مي‌شود.

در لايه‌بندي مناظر هميشه يكي از لايه‌هاي ما لايه‌ي HUD است كه اطلاعات بازي در آن به نمايش در مي‌آيد. با توجه به ماهيت اين لايه و راحتي تشخيص متمايز بودن آن از ديگر اجزاي بازي به راحتي مي‌توان در آن از رنگ‌هاي تازه استفاده كرد اما باز هم نكاتي براي انتخاب اين رنگ‌ها وجود دارد.

مثلا اگر همان عكس بازي Ori and the Blind Forest را تحليل كنيم مشاهده مي‌كنيم كه رنگي در لايه‌ي HUD بازي مورد استفاده قرار گرفته كه از كنتراست مناسبي به نسبت تمامي اجزاي درون صحنه برخوردار است.ori/colors

دليل اين مسئله هم اين است كه مخاطب بتواند به راحتي هر چه تمام‌تر اين اطلاعات را مشاهده كرده و تصميم‌هاي لازم را درون بازي بگيرد. به عنوان يك نمونه‌ي ديگر مي‌توانيد به عكس بازي Doom و تحليل رنگي آن در پايين توجه كنيد.doom/colors

البته گاهي به دليل تنوع بالاي رنگي موجود در بازي بهتر است به طور كلي با ايجاد يك حاشيه‌ي مناسب تمامي اين بخش را از محيط بازي جدا كنيد. با اين كه اين گونه ممكن است بخش زيادي از نماي ديد بازي شما صرف HUD بازي شود ولي اين مسئله مي‌تواند جلوي بروز تداخل‌هاي رنگي و كاهش خوانايي اجزاي بازي شما را بگيرد. نمونه‌ي اين مسئله را مي‌توانيد در بازي‌هايي همانند Dota 2 مشاهده كنيد.

dota 2

 

نكات پاياني

يكي از مواردي كه در رنگ‌آميزي به خصوص محيط‌ها بهتر است مورد توجه قرار بگيرد، انتخاب رنگ‌هاي نزديك به هم و با كنتراست پايين است. دليل اين مسئله اين است كه تا حد ممكن بتوانيد بدون زحمت مرز‌هاي ميان مدل‌ها و اجزاي محيطي را پوشش دهيد.

مسئله‌ي ديگري كه بايد به آن توجه كنيد اين است كه اگرچه معمولا هر كدام از رنگ‌ها براي مفهوم خاصي مورد استفاده قرار مي‌گيرند ولي چنين چيزي براي همه‌ي شرايط صادق نيست. شما مي‌توانيد با زمينه‌چيني در بازي خود براي رنگ‌ها معني و مفهوم ويژه خودتان را تعريف كنيد. براي همين هميشه براي خروج از چارچوب‌ها آماده باشيد و خلاقيت خودتان را به مواردي كه هست محدود نكنيد.

مورد ديگري هم كه بهتر است آن را جدي بگيريد، تمرين در مسئله‌ي شناخت رنگ‌ها و افزايش كيفيت ديد رنگي خودتان است. مثلا اگر به اين لينك برويد، آزمايشي روبروي شما قرار مي‌گيرد كه در آن بايد با روش‌هاي مختلف رنگ‌هاي مشخص شده را از درون ظرف رنگ‌ها انتخاب كنيد. با چند بار گذراندن اين امتحان مي‌توانيد بفهميد كه در انتخاب چه رنگ‌ها و چه روش‌هايي مهارت بيشتري داريد.

color exp

البته منظور از مهارت همان ديد رنگي شما است كه بسيار اهميت دارد. شما با چشمانتان رنگ‌ها را انتخاب مي‌كنيد و هر چقدر كه قدرت تشخيص رنگي شما بهتر باشد، در انتخاب نيز بهتر خواهيد بود.

به عنوان نكته‌ي آخر به اين موضوع اشاره مي‌كنيم كه هيچ نيازي به اين نيست كه شما همه چيز را از صفر ابداع كرده و به خلاقيت خود فشار بياوريد. گاهي عكس يك منظره و هر چيز ديگري مي‌تواند منبع الهامي براي شما باشد. كافي است عكس آن را گرفته و رنگ‌هاي آن را با استفاده از ابزارهاي گفته شده استخراج كنيد.

color extraction

به همين سرعت و پس از چندين بار امتحان مي‌توانيد پالت رنگ‌هاي خود را تشكيل داده و در عوض زمان بيشتري را روي جنبه‌هاي ديگر بازي خود صرف كنيد. البته هيچ ابزاري بدون خطا و اشتباه نيست و اين ما هستيم كه بايد بهترين نتيجه را از آن‌ها بيرون بكشيم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.